Yazar: ilgarulu@gmail.com

  • درد بی درمان ایران با کریدور زنگزور

    کریدور زنگزور ایران ارمنستان آذربایجان

    اگر بخواهیم ایران را در یک جمله تعریف بکنیم، ایران کشوری است تصنعی که توسط استعمارگران غربی در دل جغرافیای اسلام و برای تشتت و تضعیف ملتهای مسلمان از جمله ترکها و عربها ساخته شده است. ایران در صد سال تاریخش همیشه بر علیه ملتهای منطقه خصوصا ترکها و عربها فعالیت کرده است. به همین خاطر پشتیبانی بی حد و حصر استعمارگران غربی را داشته است این پشتیبانی تاکنون مانع از فروپاشی و تجزیه ایران شده است. ایران همیشه نقش ستون پنجم دنیای غرب و مسیحیت در دل مسلمانان را بازی کرده است.

    اگر بخواهیم لیستی از کشورهایی را تهیه کنیم که احتمال تجزیه و فروپاشی آن زیاد است، مطمنا ایران در بالاترین بخش این لیست قرار خواهد گرفت، یکی از مهمترین دلایل عدم فروپاشی ایران در صد سال گذشته، پشتیبانی قدرتهای جهانی از یکپارچگی ایران است زیرا ایران کشوری بسیار مهم برای تامین منافع استعمارگران در منطقه است. البته قدرتهای جهانی در کنار پشتیبانی از ایران، فقط امکان قدرتمندی محدود برای بازیگری و دخالت در منطقه را برای ایران فراهم می کنند و از قدرتمند شدن ویا توسعه بیش از حد ایران جلوگیری می کنند.

    قرار گرفتن ایران در دل دنیای اسلام و در مسیر انحصاری گذرگاههای غرب به شرق و شمال به جنوب آسیا همراه با دشمنی بی حد و اندازه آن با ملتهای مسلمان، موقعیت ژئوپولیتیکی ویژه ای برای ایران ایجاد کرده است. قدرتهای جهانی، به خاطر چنین موقعیتی، از ایران به عنوان ارزشمندترین مهره برای مهار ملتهای منطقه از شمال افریقا تا خاورمیانه، آسیای مرکزی و قفقاز استفاده می کنند. البته همین موقعیت نقطه ضعف و پاشنه آشیل ایران هم است، زیرا همین عامل به معنی در محاصره کشورهای مسلمان بودن هم هست. ایران جزو کشورهایی است که دارای بیشترین تعداد همسایگان است و برای تجارت با هر کشوری در دنیا می تواند دهها راه ارتباطی متفاوت پیدا بکند ولی همه این راهها مجبورا از یک کشور اسلامی(ترک، عرب، پشتون و …) می گذرند. تنها راه ارتباطی ایران که از کشورهای اسلامی نمی گذرد راه ارمنستان است. این راه برای ایران و پشتیبانان جهانیش اهمیت حیاتی دارد زیرا تنها از طریق این راه است که بدون گذر از یک کشور اسلامی می تواند با قدرتها جهانی ارتباط داشته و پشتیبانی لازم را دریافت بکند.

    تعریف هویتی ایران بر اساس ناسیونالیسم نژادگرایانه فارسی و ضدیت با همه ملتهای مسلمان منطقه از جمله ترکها و عربها بنا شده است و این ضدیت ارتباطی با تشیع ندارد(پشتیبانی بی حد و حصر از تاجیکان سنی و ارمنیان مسیحی، در کنار دشمنی بی حد و حصر با آذربایجان شیعی نشانه واضح این مدعاست). ایران برای بقای خود نیاز به راه ارتباطی با متحدان و پشتیبانان واقعی خود بدون گذر از کشورهای مسلمان(ترکها و عربها) دارد و تنها مسیر ممکن ارمنستان است. با بسته شدن این مسیر، بقای ایران امکان پذیر نیست. با ایجاد کریدور زنگزور نه تنها ارتباط بدون واسطه ایران با دنیای مسیحیت قطع خواهد شد بلکه با ایجاد گذرگاههای شرق-غرب و شمال-جنوب بدون گذر از ایران، اهمیت ژئوپولیتیک ایران تماما از بین خواهد رفت. گذرگاه شرق-غرب با شروع از چین و گذر از خزر و زنگزور و ترکیه به اروپا خواهد رسید. در عین حال گذرگاه شمال-جنوب هم با شروع از روسیه و گذر از زنگزور و ترکیه به بندر فاو در عراق ویا بنادر مدیترانه ترکیه خواهد رسید و هر دو مسیر بدون گذر از ایران ممکن خواهد شد

    با توجه به مطالب بالا دلیل اصلی مخالفتهای ایران با این کریدور آشکار می شود. کریدور زنگزور آخرین تیر بر تابوت ایران است و باعث فروپاشی ایران خواهد شد زیرا:

    1- غرب و شرق بدون نیاز به گذر از ایران و با کوتاهترین مسیر به هم مرتبط خواهند شد. خصوصا آذربایجان با نخجوان و ترکیه با آذربایجان و آسیای میانه وصل شده و زمینه اتحاد و توسعه بیشتر این مناطق فراهم خواهد شد

    2- کشورهای حوزه قفقاز، آسیای میانه، روسیه و ترکیه بدون گذر از ایران از طریق مسیر عراق به بندر فاو و خلیج متصل خواهند شد

    3- ایران برای اتصال با متحدان مسیحی خود در دنیای غرب و کسب پشتیبانی آنها مجبور به کسب اجازه از آذربایجان، ترکیه ویا عراق خواهد بود و ارتباط مستقیم ایران با دنیای مسیحیت قطع خواهد شد

    4- از دست رفتن مسیرهای فوق باعث از دست رفتن درامدهای بالقوه ایران از مسیرهای ترانزیتی و قدرت نفوذ ایران در کشورهای منطقه خواهد شد

    5- کشورهای منطقه با خلاص شدن از شیطنتهای ایران و امکانات مواصلاتی فراهم شده، بیشتر از گذشته رشد و شکوفایی را تجربه خواهند کرد

    6- ایران با دور ماندن از تحولات و پیشرفتهای منطقه ای روز به روز فقیرتر و دیکتاتورتر خواهد شد

    7- با توجه به موارد فوق موقعیت ژئوپولیتیکی ایران به شدت تضعیف شده و در نتیجه ایران اهمیت ژئوپولیتیکی خود را از دست خواهد داد

    8- با از دست رفتن اهمیت ژئوپولیتیک و قدرت بازیگری ایران در منطقه، قدرتهای جهانی نیازی به پشتیبانی و حفظ یکپارچگی ایران نخواهند داشت و راه برای تغییرات ژئوپولیتیک گسترده تر در منطقه باز خواهد شد

  • ملیتهای فارس و غیر فارس

    فارس غیر فارس

    اشتباهی که در اکثر تحلیلهای فدرالیستهای ترک دیده می شود این است که ایران را به صورت ملیتهای فارس و غیر فارس تقسم بندی می کنند و احساس می کنند اتحاد ملیتهای غیر فارس شدنی است و می تواند باعث تغییر سیستم به نفع غیر فارسها و خصوصا ترکها شود

    به نظر من در ایران ملیتها به صورت طبیعی به شکل ترکها و غیر ترکها تقسیم بندی شده اند و این تقسیم بندی غیر قابل تغییر است، غیر از اقلیت کوچک عربها، ملیتهای دیگر خود را هم خانواده فارسها می دانند، از نطر زبانی، فرهنگی و اتنیکی هم به همین صورت است. اگر در موقعیتی امکان انتخاب بین منافع فارسها و ترکها باشد(مثلا زبان رسمی ترکی باشد یا فارسی؟) همه ملیتهای غیر ترک به نفع فارسها اقدام می کنند و خواهند کرد لذا ترکها و خصوصا آذربایجان جنوبی باید استراتژی مبارزه خود را بدون اتکا به ملیتهای غیر فارس ایران و فقط با اتکا به ملت خود و پشتیبانی برادران ترک خود در دیگر کشورها ترسیم بکنند

  • Bütün Bayraqsızlara seslenirem

    gğney azərbaycan bayrağı

    Allah aşqına bitirin ve lütfen Milli Hereketin Vaxtını boşuna yormayın

    Güney Azerbaycan’ın tek bayrağı var, 10 binlerce insan babek qalasında qaldırıp ve TEBRİZ BAYRAĞIN MÜBAREK dedikleri bayrak. Bu insanlara saygınız olsun, milletimize saygınız olsun, Bayrağımız için zindanlara düşüp işkence çekenlere saygınız olsun.

    Millet Seçmeyip, Demokratik değil kimi sözler deyip ağlımızla dalga geçmeyin. Siz ne demokrasi peşindesiniz ne millete saygınız var. Sadece milli anlayışınız olmadığı için, birilerine beslediğiniz kin ile yola çıxırsınız, LÜTFEN YAPMAYIN.

    Güya Güney Azerbaycan Bayrağı, Güney Azerbaycan Xalqı tarafından seçilmeyib. Ama quzey Azerbaycan bayrağı da, Güney Azerbaycan Xalqı terefinden seçilmeyib, neden onu qaldırmaqda sorun görmürsüz de bunu qaldırmaqda sorun görürsen? bu demokratik mi? siz demokrasi falan peşinde değilsiniz, neden güney Azerbaycan Bayrağına GAMOH veya Çehreqanlı bayrağı deyirsiz de, Quzey Azerbaycan bayrağına Hüseyinzade bayrağı veya Fiyuzat bayrağı demirsiz?

    Ne GÜNEY AZERBAYCAN BAYRAĞI, Çehreqanlı veya GAMOH bayrağı demek hakkımız var, ne de Quzey Azerbaycanımızın Şanlı bayrağına Hüseyinzade veya Fiyuzat bayrağı demek hakkımız var.

    Lütfen Bitirin

  • تزریق ترس به جامعه با بیوتروریسم، شاید ایران آبستن بدترین سناریها است

    ترس همانند یک بیماری مسری است که تقریباً در هر دوره ای از تاریخ مورد سواستفاده قدرت شده است. احساس قدرتمند و گسترده ترس می تواند یک فرد را قادر سازد تا بر هزاران و میلیون ها نفر اعمال فشار و قدرت بکند. در جوامع دیکتاتوری مجازات های مختلفی برای جلوگیری از تحرکات مخالف وجود دارد. مجازاتهایی همانند شکنجه، قطع عضو ، اعدام یا حبس و نتایج آن مانند انگ، طرد و آسیب به منزلت اجتماعی از سوی جامعه باعث ایجاد ترس در مردم می شود. هر حاکمی می داند که نمی تواند کل جامعه را مجازات بکند ولی با ایجاد ترس از تنبیه‌های حکومتی، باعث شود که فکر «اگر برای من اتفاق بیفتد» در جامعه فراگیر شود. چنین ترسی می تواند مهمترین ابزار برای جلوگیری از هرگونه طغیان باشد.

    حتی انقلاب فرانسه که امروزه مهم ترین گام دموکراسی و حقوق بشر به شمار می رود، موفقیت خود را مدیون اثر عظیم ترس است. در دوره پس از انقلاب فرانسه که به نام «دوره ترور» نامیده می‌شود، هزاران نفر از مخالفان انقلاب اعدام شدند و نوعی کشتار اجتماعی انجام شد. لذا می توان گفت که حاکمان مستبد وقتی که می خواهند در جامعه تغییراتی را ایجاد بکنند که که در حالت عادی امکان پذیرش آن وجود ندارد از سیاست ترس استفاده می کنند.

    مهمترین عاملی که باعث موفقیت سیاست ترس می شود «وضعیت عدم اطمینان» است. در شرایطی که مردم نمی دانند فردا چه خواهد شد، احساس امنیت نمی‌کنند و بی‌اطمینانی دائمی وجود دارد، ترس و اضطراب ناشی از این وضعیت می‌تواند به مهم‌ترین سلاح حکومت در جهت دهی و سرکوب جوامع تبدیل شود. به همین دلیل، هر نوع تغییر در ساختار قدرت در هنگام ترس و بلاتکلیفی ملت آسان تر است. ترسی که به جامعه پمپاژ می شود، آنها را به پذیرش و حتی حمایت از این سیاست ها وادار می کند. وقتی که ترس بر جامعه حاکم است، مردم می توانند حتی چیزهایی را بپذیرند که در شرایط عادی هرگز نمی پذیرفتند. مهم ترین چیزی که ترس را در چنین شرایطی مؤثر می کند، تداوم است. ذهنیت و سوال “حالا چه خواهد شد؟” با تداوم و افزایش سیستماتیک ترس به ذهنیت “هر چه بادا باد” می رسد و آنچه قبلا غیرقابل قبول بود را قابل قبول می کند. یعنی مردم حقوق و آزادی های خود را فدای امنیت خود می کنند.

    با توجه به مطالب بالا و تزریق ترس به جامعه از طریق عملیات بیوتروریسم در مدارس، به نظر می رسد که حکومت آبستن تغییراتی است و برای پذیرش آن تغییرات در جامعه بسترسازی می شود. این عملیات تروریستی توسط هر قدرتی که انجام می شود مطمئنا آن قدرتها به دنبال تغییراتی هستند که در حالت عادی توسط مردم قابل پذیرش نیست. تحلیل ویا پیش بینی آینده و تغییرات مربوطه تنها زمانی ممکن است که عامل این عملیاتهای تروریستی مشخص شود. شاید ایران آبستن بدترین سناریها است آماده باشیم

  • هویت دولت و دولتمداری ایرانی بر اساس فارسگرایی و شیعه گرایی بنا نهاده شده است

    ایران جمهوری اسلامی شیعه گرایی فارس گرایی

    هر حکومتی که بر دولت ایران حاکم باشد بر اساس هویت ساختاری ایران، شیعه گرا، فارسگرا و به تبع آن ترکستیز خواهد بود. از زمان تشکیل دولت ایران در صد سال گذشته تا کنون چنین بوده و چنین هم خواهد بود. تنها راه آزادی و خوشبختی مردم این جغرافیا، فروپاشی ایران و استقلال ملل در بند است

    در زمان سلطنت هم اینطور بود، در زمان سلطنت کفه فارسگرایی سنگینتر بود ولی شیعه گرایی هم بخشی از هویت حکومت بود، دستبوسی و حمایت شاه و اخوندها از همدیگر، زیارت امام راضا ویا شرکت در مراسمات عاشورا توسط شاه، یا حمایت جمهوری اسلامی ایران از ارمنستان نشاندهنده آن است که در صد سال گذشته همیشه حکومت ایران بر اساس فارسگرایی و شیعه گرایی اداره شده است.

    اگر مردم موفق به سرنگونی حکومت فعلی شده و حکومت جدیدی در ایران سرکار بیایید، در مورد نوع حکومت بعدی هیچ اتفاق نظر ویا پیش بینی قطعی نمی توان داشت، ولی میتوان با اطمینان گفت که در حکومت بعدی کفه فارسگرایی سنگین تر از کفه شیعه گرایی خواهد بود

    با وجود ذهنیتی که برای حقوق زنان به خیابان می آید ولی شعارهایی دارای فحشهای جنسیتی می دهد، برای جامعه مدنی و مبارزه با ظلم و خشونت به خیابان می آید ولی مامور دستگیر شده را لخت کرده و باتومش را در ماتحتش کرده و می کشد، سخن از آزادی و عدالت میزند و همزمان نهایت تلاش خود را برای منکوب ملیتهای دربند می کند، انتظار ایجاد حکومت دموکراتیک با چنین افرادی، نهایت ساده لوحی است.

    تنها راه نجات مردم آذربایجان، ایجاد حکومت ملی آذربایجان است که به تبع آن سیستم فاشیستی ایران هم فروخواهد ریخت. همه ملیتهای منطقه(حتی فارسها)، تنها در این صورت، ممکن است به حکومتی دموکراتیک و زندگی انسانی دست یابند

    لذا مردم آذربایجان جنوبی باید تنها یک هدف یعنی برقراری حکومت ملی آذربایجان را داشته باشند و در هر فرصتی شعارهای ملی آذربایجان را سر داده، پرچم ملی آذربایجان جنوبی را به احتزاز در بیاورند

    این که جوگیر شده و در هر لحظه ای هدف متفاوت انتخاب بکنیم هیچ نفعی برای ملت آذربایجان جنوبی نخواهد داشت. گفتن حرفهایی مانند “امروز هدف ما سقوط جمهوری اسلامی است، بعد از سقوط جمهوری اسلامی خواسته های ملی خود را مطرح خواهیم کرد” یک انحراف و اشتباه مللی است و باعث خوهد شد که خواسته های حرکت ملی آذربایجان دهها سال عقب بیافتد. حتی با فراهم کردن فرصت آسیمیلاسیون بیشتر، به نسل کشی کامل هویت فرهنگی ترکان آذربایجان و دیگر مناطق ایران منجر خواهد شد

  • رابطه دموکراسی و حقوق ملی اتنیکها – مطالعه موردی فرانسه و آلساس

    دموکراسی یک شیوه حکمرانی است که بر اساس احترام به حقوق و نیازهای فرد-فرد جامعه پایه گذاری شده است. همچنین دموکراسی و حقوق بشر ارزشهای جهانی هستند که عموما همه افراد و حکومتها قلبا و یا حداقل زبانا اعتقاد خود را به آن ابراز می کند. انگیزه این بررسی، تلاش برای یافتن پاسخ این سوال است که آیا در صورت برقراری یک حکومت دموکراتیک در ایران، آذربایجان جنوبی می تواند حقوق ملی خود را به دست بیاورد؟
    قبل از هر چیزی باید یادآوری بکنیم که با توجه به ژئوپولیتیک ایران که کشوری در قلب خاورمیانه، دارای جمعیت 85 ملیونی غیر همگن از ملیتهای مختلف و منابع سرشار انرژی است، هر حکومتی که در ایران سر کار باشد خود را جدا و بی نیاز از خواسته های مردم خواهد دانست و به سمت دیکتاتوری خواهد رفت، لذا امکان برپایی حکومتی دموکراتیک در ایران بسیار کم است. ولی فارغ از این که آیا در چنین کشوری امکان برپایی حکومتی دموکراتیک وجود دارد یا نه، می خواهیم بررسی بکنیم که آیا اگر در ایران یک حکومت دموکرات سر کار بیاید امکان برآورده شدن خواسته های ملی آذربایجان جنوبی وجود دارد یا نه؟
    خواسته های ملی مردم آذربایجان جنوبی به شکلهای مختلف مطرح می شود، کف این خواسته ها رسمی شدم زبان ترکی در ایران است و سقفش استقلال کامل آذربایجان جنوبی و یا اتحاد با آذربایجان شمالی است، خواسته ها بینابینی مانند خودمختاری، فدرالیسم و کنفدرالیسم هم مطرح است
    با توجه به اینکه سازمان ملل بر اساس ایده دولت-ملت تشکیل شده است، کلیه اسناد سازمان ملل درباره حقوق بشر و دموکراسی با این پیشفرض تنظیم شده است که همه شهروندان یک کشور، ملت واحدی هستند. لذا در همه این اسناد، حقوق فردی و شهروندی مد نظر قرار گرفته و در مورد حقوق کولکتیو یا جمعی، خصوصا حقوق ملیتهای مختلف در یک کشور اشاره خاصی نشده است. تنها اشارات قابل استناد، اشاره به حقوق اقلیتها و ملتهای مستعمره ویا اشغال شده است. برای حقوق اقلیتها برخی آزادی های فردی مانند حق آموزش زبان مادری و ترویج و زنده نگه داشتن فرهنگ و سنتهای اقلیتها توصیه شده است که در بیشتر مواقع نیز دولتها را ملزم به ایجاد امکانات برای آن حقوق نکرده است. در مورد ملتهای مستعمره ویا اشغال شده نیز حق تعیین سرنوشت را به رسمیت شناخته است ولی این حق در تعارض با اصل تمامیت ارضی کشورها نیز می باشد. به زبان ساده بر اساس منشور سازمان ملل همانقدر که یک ملیت حق تعیین سرنوشت خود را دارد، به همان اندازه هم دولت حاکم با مطرح کردن اصل تمامیت ارضی حق مقابله و برخورد با ملیتهای استقلال طلب را دارد. تنها راه غلبه بر این پارادکس آن است که ملیتهای تحت ستم با مبارزات و مجادلات مدنی، سیاسی، حقوقی و نظامی بتواند حاکمیت خود را بر سرزمینهای خود مسجل کرده و دولت استعمارگر را مجبور به پذیرش خواستهای خود بکند.

    فرانسه – آلساس، تقابل دموکراسی و حقوق ملی

    برخلاف تصور خیلی از مردم جهان، فرانسه کشوری است با ملیتهای مختلف که از زمان تشکیل کشور فرانسه تا کنون همیشه با حرکتهای هویت طلبانه و استقلال طلبانه مواجه بوده است. دموکراسی فرانسوی نه تنها به هیچ وجه کمکی به پیشبرد اهداف حرکتهای ملی در فرانسه نکرده است، بلکه دستاویزی برای سرکوب و آسیمیلاسیون ملیتهای مختلف فرانسه قرار گرفته است. از جمله ملیتهای مختلف فرانسه که خواهان استقلال از فرانسه می باشند می توان به آلساس، بریتانی، کورسیکا، نورماندی و … اشاره کرد. در ادامه مروری مختصر بر تاریخ منطقه آلساس خواهیم داشت.

    • آلساس به مرکزیت استراسبورگ، منطقه آلمانی زبان در غرب رود راین است که امروزه بخشی از کشور فرانسه است تاریخ و روند آسیمیلاسیون در منطقه آلساس تا حدودی شباهتهای زیادی به تاریخ آذربایجان دارد. همچنین قوانین اساسی مشروطیت و جمهوری اسلامی با الهام از قانون اساسی فرانسه نوشته شده است و احتمالا قانون اساسی پسا جمهوری اسلامی هم در بهترین حالت شبیه قانون اساسی فرانسه خواهد بود
    • در سال 1646 امپراطور هابسبورگ، آلساس شمالی را به مبلغ 1.2 تالر(واحد پول آن زمان) به فرانسه فروخت
    • در سال 1681 لویس جهاردهم بخشهای دیگر سرزمین آلساس از جمله استراسبورگ را اشغال کرد. با این وجود تا سال 1789 آلساس هنوز منطقه ای خود مختار در داخل فرانسه بود و زبان رسمی اش، زبان آلمانی بود.
    • پس از انقلاب فرانسه موقعیت ویژه و خودمختاری آلساس ملغی شد و اکثر بناهای تاریخی و هویتی آلساس با خاک یکسان شد، انقلابیون فرانسه، مقاومت و اعتراضات مردمی در آلساس را به شدت سرکوب کردند و جمع کثیری از مردم بومی آلساس مجبور به مهاجرت به آلمان شدند
    • در زمان ناپائون سرزمینهای بیشتری از آلمان اشغال شده و به عنوان بخشی از الساس به فرانسه الحاق شد
    • پس از جنگ سال 1870 بین پروس و فرانسه، آلساس به آلمان ملحق شد، در جنگ جهانی اول بیش از 380000 سرباز آلساسی در ارتش آلمان خدمت می کردند
    • در پایان جنگ جهانی اول و با شکست آلمان و بر اساس عهدنامه ورسای، آلساس دوباره به فرانسه ملحق شد ولی اینبار فرانسه رسمیت زبان آلمانی در آلساس را ملغی کرد و زبان فرانسوی را به اجبار، زبان رسمی منطقه آلساس کرد
    • در جنگ جهانی دوم باز با اشغال فرانسه توسط آلمان در سال 1939، زبان فرانسوی در آلساس ملغی شد و زبان آلمانی زبان رسمی آلساس شد.
    • در پایان جنگ جهانی اول و با شکست آلمان در سال 1944، مجددا آلساس به فرانسه الحاق شد و دوباره زبان فرانسوی در آلساس رسمی شد و پس از آن سیاست آسیمیلاسیون فرانسه در آلساس شدت بسیار بیشتری به خود گرفت به نحوی که امروزه اگر به لیتراتور فرانسوی زبان نگاه بکنید هزاران مقاله و کتاب وجود دارد که با هدف اسیمیلاسیون مردم آلساس نوشته شده است و در همه آنها می خواهند ثابت کنند که مردم آلساس از نژاد فرانسوی هستند و زبانشان هم آلمانی نیست و زبان آلساسی تنها شباهتهایی با زبان آلمانی دارد. همانند همان سیاستی که در ایران بر علیه ترکهای آذربایجان انجام می شود.
    • در سال 2016 دولت فرانسه رسما نام آلساس را هم حذف کرد. بدین صورت که، مناطقی که از نظر اداری و رسمی با نامهای آلساس، لوراین، شامپاین و آردنه نامیده می شدند را باهم ادغام کرد و یک منطقه جدید به نامه Grand Est ایجاد کرد تا هم مردم آلمانی آلساس در منطقه خود در اقلیت باشند و هم نام آلساس برای همیشه از تاریخ حذف شود


    درسهایی که می توان از تاریخ آلساس در فرانسه گرفت؟

    • صرف نظر از شیوی حکمرانی در فرانسه، همه حکومتهای فرانسه نه تنها قدمی از هژمونی خود بر آلساس عقب نکشیده اند بلکه روز به روز بر تحکیم هژمونی مرکز در آلساس و آسیمیلاسیون مردم آلساس افزوده اند
    • دموکراسی ممتاز و الگوی فرانسه، نه تنها کمکی به حرکتهای ملی گرایانه و حقوق ملی اتنیکهای فرانسه نکرده است بلکه دستاویزی برای سرکوب و آسیمیلاسیون بیشتر این اتنیکها بوده است


    نتیجه گیری و نکات نهایی


    هیچ دولتی فارغ از شیوه حکمرانی(دموکراسی، مونوکراسی، تئوکراسی و …) راضی به تقسیم هژمونی خود بر تمام ویا بخشی از سرزمینهای تحت تسلط خود نمی شود. یک دولت، تنها زمانی از هژمونی خود بر بخشی از سرزمینش دست می کشد که بقای دولتش در خطر باشد و به خاطر بقای خود مجبور به پذیرش آن شود. لذا :
    1- دموکراتیک یا استبدادی بودن حکومت ایران تاثیری در رسیدن به خواسته های ملی و حکومت ملی در آذربایجان جنوبی ندارد.
    2- تنها راه برقراری حکومت ملی آذربایجان حنوبی مجادله مستمر مدنی، سیاسی، حقوقی و در صورت لزوم نظامی برای برقراری حاکمیت در آذربایجان جنوبی و کسب مشروعیت بین المللی و عمومی است
    3- حاکمیت ایران، زمانی حکومت ملی آذربایجان جنوبی را به رسمیت می شناسد که چاره ای جز آن نداشته باشد و در صورت عدم پذیرش آن کلیت و تمامیت ایران به خطر بیافتد. برای رسیدن به چنین موقعیتی، همزمان با قدرت گیری حرکت ملی آذربایجان باید تا حد ممکن به تضعیف ویا متلاشی کردن حاکمیت ایران پرداخت.
    4- بهترین استراتژی برای تضعیف و محو حاکمیت ایران ایجاد راهپیمایی ها و اغتشاشات در ایران است. برای این منظور حرکت ملی آذربایجان باید از هر فرصتی برای راهپیمایی و حضور خیابانی پشتیبانی بکند، همچنین با هماهنگی و یا تحریک دیگر مردمان جغرافیای ایران به برپایی آشوبها و اغتشاشات در دیگر نقاط ایران کمک بکند.
    5- دموکراسی یک ارزش جهانی است و طبیعی است که هر انسان آذربایجانی، دموکراسی را در خود درونی کرده و طالب حکومتی دموکراتیک برای خود باشد. تلاش جهت دموکراتیزه کردن حکومت و دولتی که متعلق به ما نیست، تلاشی بی فایده است که هیچ نفعی برای ملت آذربایجان ندارد. لذا همه کسانی که طالب دموکراسی و حقوق بشر هستند در اولویت نخست باید برای برپایی حکومت ملی در آذربایجان تلاش بکنند و همراه با آن دقت بکنند که پروسه برقراری حکومت ملی و پس از آن، به صورت دموکراتیک باشد و مطالبات خود را در این جهت مدیریت بکنند
    6- با توجه به این که هدف حرکت ملی آذربایجان، برپایی حکومت ملی در آذربایجان است و تضعیف یا متلاشی کردن دولتمداری ایران، تنها یک استراتژی برای رسیدن به هدف مورد نظر است، باید دقت کنیم که در امواج تظاهرات و انقلابی گری هدف خود را گم نکنیم. برخی از دوستان و همراهان حرکت ملی، در میانه تظاهرات جو گیر شده و هدف خود را سرنگونی جمهوری اسلامی و روی کار آوردن حکومتی دموکراتیک در ایران اعلام می کنند. در حالی که اگر در ایران انقلابی شود و قبل از برپایی حکومت ملی در آذربایجان جنوبی، حکومتی جدید و انقلابی از هر نوعش در ایران سر کار بیایید مطالبات مللی آذربایجان سالها عقب خواهد افتاد زیرا تجربه تاریخی نشان داده است که حکومتهای برآمده از انقلابها، همیشه قویترین حکومتها بوده اند و پشتوانه عظیمی از حمایت مردمی پیدا کرده اند، چنین حکومتهایی فارغ از دموکراتیک بودن ویا نبودنشان به هیچ وجه راضی به تقسم هژمونی خود نشده و به سرکوب شدید هر حرکت ملی خواهند پرداخت.
    7- دوستانی که خواهان رسمی شدن زبان ترکی، خودمختاری، فدرالیسم یا کنفدرالیسم در ایران هستند هم باید توجه بکنند که این حقوق باید در میز مذاکره و هنگام تدوین قانون اساسی برای ایران گرفته شود. در آن زمان مرکز گرایان به راحتی چنین درخواستهایی را قبول نخواهند کرده و همانند هر دولتمداری حاضر به تقسیم هزمونی خود بر ایران یا بخشی از آن نخواهند شد. تنها زمانی حاضر به پذیرش آن خواهند شد که حکومت ملی دیفاکتو در تبریز وجود داشته باشد و برای جلوگیری از اعلان استقلال آذربایجان جنوبی ممکن است که خواسته های حداقلی مانند رسمی شدن ترکی ویا فدرالیسم را قبول بکنند. لذا حتی کسانی که خواسته های حداقلی دارند هم باید توجه بکنند که تنها راه رسیدن به آن خواسته ها، برپایی حکومت ملی در آذربایجان جنوبی، قبل از به ثمر رسیدن انقلاب در ایران است

  • Dr. Hüseyin Muhammedzade Sediq (Düzgün)’i kaybettik

    Güney Azerbaycan milli hereketinde onun yeri çox ferqlidir ve ferqli qalacaq. 1995 yıllarında türk dili derslerinde aşıladığı düşüncelerden hala beslenirem ve ömür boyu onun öğrencisi sayılıram,

    Bu büyük insanımızın Uzmanlığı ve Azerbaycan Türklüğüne verdiği emeğini herkes bilir ve menim anlatmağıma gerek yoxdur. Men burada onun yüce karakterini anlatacak bir neçe cümle yazmak isteyirem:

    1- Üniversitelerde, Türk dili derslerinin açılmasına qarşı qoyulan engellerin çoğunu onun varlığı ile aşabildik, Türk dili dersinin öğretmeni “öğretim üyesi” olmalıdır dediler, gelip ben Tahran üniversitesinin öğretim üyesiyem dedi, Türk dilinde uzman olması gerekir dediler, 10’larca yazdığı Türkçe kitabı getirip yöneticilerin önüne qoydu ve Üzmanlığını ispatladı, Bütcemiz yoxdur dediler, para istemirem dedi, hiç bir bahane qalmadı mecburen Türk dili derslere izin verdiler.

    2- çox mütevazi bir insandı, İran Bilim ve Sanat Üniversitesi, Tahranın diğer ucunda olduğuna rağmen hiç bişey beklemeden taksi ile gelip dersini deyip, taksi ile gederdi.

    3- Tüm üniversiteler ile ilgilenirdi. Her üniversite’deki milli düşünceli öğrencileri, diğer üniversitelerdeki Milli düşünceli öğrenciler ile tanışdırıp ve bir araya getirmeyi sağlayırdı. Bu çalışmaları ve yönlendirmeleri sonucunda, o zamanlar Güney Azerbaycanlı Öğrenciler TOPLUM’u quruldu.

    4- Türk dili derslerinin yanı-sıra öğrencilere milli düşünce ve siyasi görüş anlatıp aşılardı.

    Ruhu Şad, Toprağı Bol, Yolu Devamlı Olsun

  • Urmu Gölü qurtarılmalıdır ama doğru yollar ile

    1- Bu sorunu İran devleti yaradıp ve özü de doğru yollar ile çözmelidir, merkez mediyaları barajları ve quyuları hedef göstererek, xalqımızı suçlu göstermek isteyir ve öz sorumluluklarından qaçmak isteyir

    2- Tüm barajları açsalar en fazla 2-3 yüz milyon metreküp su bıraxılır, bu suyun hammısı Urmu gölüne yetişse bele, Urmu gölünde 1-2 haftada buxar olan su ile beraberdi ve Urmu gölüne heç faydası olmaz, ama günü bu günden Bulutları Toxumlamaya(بارورسازی ابرها) başlasalar, yıl sonuna dek Urmu gölüne 2 milyar metreküp qazandırabilirler, bu teknoloji İran’da var, Xorasa, Yezd ve Simnan kimi bölgelerde istifade edirler ama Azerbaycanda istifadesi için izin vermirler çünkü bulutlar burada yağsa Fars bölgelerinin yağışı azalar

    3- İran devleti, Quyuları qapatıp xalqımızı zor duruma soxmak yerine, 1 il içerisinde tüm ekin tarlaları ve bağlarını modern sulama sistemlerine teçhiz edebilir, dikkat edin ki İran’ın tümünde modern sulama sistemi oranı %33, ama Azerbaycanda %5 dir. modern sulama sistemi ile hem su qullanımı yarıya düşer, hem performans ikiye qatlanar, ama bunu devlet istemir, çünkü bunu ederse Azerbaycan Xalqı daha da zenginleşir ve İrana bağlılığı azalır

    qısacası, hem Urmu gölüne, Hem xalqımıza yararlı olacak çözümler var ama devlet onları yapmır, yerine xalqımızı daha beter felakete soxmak için, barajlar açmak, quyuları qapatmak ve ekincilerin suyunu kesmek kimi saçma çözümler ortaya atıp icra etmeye çalışır ve Azerbaycan Milli aktivistleri de bilmeyerek onların empoze ettiklerine uyup yaymaya çalışırlar bu yanlışı yapmayalım, Xalqımızı İran devletine qarşı qoruyalım

    imza linki

  • توطعه برگزاری انتخابات شورای شهر ارومیه به صورت الکترونیکی

    1- انتخابات در ایران هیچ وقت دموکراتیک نبوده و همیشه حکومت سعی کرده است که با مهندسی انتخابات، هم مشارکت حداکثری را فراهم بکند و هم افراد وفادار به خود را برگزیند
    2- در استان آذربایجان غربی، حکومت با همدستی گروههای تروریستی همیشه سعی کرده است که انتخابات را به نفع گروههای تروریستی مهندسی بکند که با حضور آگاهانه مردم، عموما با شکست مواجه شده است
    3- در انتخابات پیش رو اعلام شده است که انتخابات شورای شهر در ارومیه به صورت الکترونیکی خواهد بود و به جای آرای کاغذی و صندوق رای، ارا در کیوسک کامپیوترهای مرموطه وارد خواهد شد
    4- تجربه انتخابات الکترونیکی در دنیا بسیار کم است، عموما در دنیا شمارش اتوماتیک آرا را به عنوان انتخابات الکترونیکی مطرح می کنند ولی به ندرت به جای صندوق رای و ارای کاغذی از کامپیوتر و محیط مجازی استفاده می شود
    5- به نظر می رسد حکومت می خواهد در این انتخابات به هر نحو ممکن شهر ارومیه را به دست تروریستها بسپارد و انتخابات الکترونیکی تنها حربه ای است که با توسل به آن می خواهد به تقلب گسترده در انتخابات دست بزند
    6- در مناطقی مانند آذربایجان غربی که گروههای تروریست به دنبال شعله ور کردن اختلافات اتنیکی و سوئ استفاده از آن جهت تسلط به شهر ارومیه و استفاده از امکانات و رانتهای شهرداری برای قدرت گیری بیشتر هستند انتخابات باید شفاف و بدون شائبه برگذار شود و انتخابات الکترونیکی می تواند به شکافهای اتنیکی بیشتر و تسلط تروریستها بر جان و مال مردم منجر بشود
    7- استانداری انتصابی استان آذربایجان غربی و متولیان برگذاری انتخابات الکترونیکی تماما از اتنیک منتسب به گروههای تروریستی هستند و هر نوع امکانات دستکاری در ارا و نتایج انتخابات را دارند. لذا نتایج چنین انتخاباتی از قبل معلوم است و به عنوان عضوی از مردم ارومیه این دسیسه را محکوم کرده از همشهریان خود می خواهم که به صورت جدی اعتراض خود را به این روند اعلام بکنند و استانداری را مجبور به عقب نشینی از این تصمیم و برگذاری انتخابات به صورت شفاف و برگ رای بنمایند

  • چند سوال از کسانی که مروج ایران تورکلری ویا فدرالیسم هستند

    1- اگر کسی بگوید “محمد امین رسولزاده اشتباه کرد که در راه استقلال آذربایجان مبارزه کرد زیرا چیزی به اسم ترک آذربایجان وجود ندارد و آنها ترکهای روسیه هستند، همچنین در همه جای روسیه ترکها زندگی می کنند و روسیه یک دولت ترکی است. استقلال آذربایجان خیانت به ترکها بود، ترکهای آذربایجان باید با دیگر ترکهای روسیه متحد می شدند و روسه را یک دولت ترکی می کردند” در مورد این فرد چه فکر میکنید و چه جوابی به وی می دهید؟
    2- اگر کسی بگوید “آتا تورک اشتباه کرد که در راه ایجاد کشور ترکیه مبارزه کرد زیرا در همه جای امپراطوری عثمانی(آفریقا، خاورمیانه، بالکان، قفقاز) ترکها زندگی می کنند. کورتولوش ساواشی و ایجاد کشور ترکیه خیانت به ترکها بود، ترکهای آناطولی باید با دیگر ترکهای جهان متحد می شدند و یک دولت ترکی بزرگ ایجاد می کردند” در مورد این فرد چه فکر میکنید و چه جوابی به وی می دهید؟
    3- اگر کسی بگوید ” الجزایری ها اشتباه کردند که با فرانسه جنگیدند و استقلالشان را کسب کردند زیرا ملتی به اسم ملت الجزایر وجود ندارد، آنها متعلق به ملت بزرگ عرب هستند و در همه مستعمرات فرانسه حتی خود فرانسه عربها زندگی می کنند آنها باید با دیگر عربها متحد شده و فرانسه را یک کشور عربی می کردند استقلال الجزایر خیانت به ملت عرب بود” در مورد این فرد چه فکر میکنید و چه جوابی به وی می دهید؟
    4- اگر کسی بگوید ” مردم ترکستان شرقی(دوغو تورکیستان) اشتباه می کنند که بر علیه دولت چین مبارزه می کنند زیرا آنها ترکهای چین هستند و در همه جای چین هم ترکها زندگی می کنند در ضمن ترکها صدها سال بر چین حکمرانی کرده اند، ترکهای دوغو تورکیستان باید با دیگر ترکهای چین متحد شده. چین را یک کشور ترکی بکنند، استقلال دوغو تورکیستان خیانت به همه ترکهای چین است” در مورد این فرد چه فکر میکنید و چه جوابی به وی می دهید؟
    5- اگر کسی بگوید ” مردم آذربایجان جنوبی اشتباه می کنند که برای استقلال و حق تعیین سرنوشتشان بر علیه دولت ایران مبارزه می کنند زیرا ملتی به اسم ملت آذربایجان وجود ندارد آنها متعلق به ملت ترکهای ایران هستند، در همه جای ایران ترکها زندگی میکنند همچنین ایران صدها سال تحت حاکمیت ترکها بوده است، ترکهای ایران(ایران تورکلری) باید با هم متحد شده و کل ایران را یک کشور ترکی بکنند، استقلال ترکهای آذربایجان خیانت به ترکهای ایران و همه ترکهای جهان است” در مورد این فرد چه فکر میکنید و چه جوابی به وی می دهید؟