Kategori: گونئی آذربایجان

عرب الفباسی ایله یازیلمیش یازیلار

  • هویت دولت و دولتمداری ایرانی بر اساس فارسگرایی و شیعه گرایی بنا نهاده شده است

    ایران جمهوری اسلامی شیعه گرایی فارس گرایی

    هر حکومتی که بر دولت ایران حاکم باشد بر اساس هویت ساختاری ایران، شیعه گرا، فارسگرا و به تبع آن ترکستیز خواهد بود. از زمان تشکیل دولت ایران در صد سال گذشته تا کنون چنین بوده و چنین هم خواهد بود. تنها راه آزادی و خوشبختی مردم این جغرافیا، فروپاشی ایران و استقلال ملل در بند است

    در زمان سلطنت هم اینطور بود، در زمان سلطنت کفه فارسگرایی سنگینتر بود ولی شیعه گرایی هم بخشی از هویت حکومت بود، دستبوسی و حمایت شاه و اخوندها از همدیگر، زیارت امام راضا ویا شرکت در مراسمات عاشورا توسط شاه، یا حمایت جمهوری اسلامی ایران از ارمنستان نشاندهنده آن است که در صد سال گذشته همیشه حکومت ایران بر اساس فارسگرایی و شیعه گرایی اداره شده است.

    اگر مردم موفق به سرنگونی حکومت فعلی شده و حکومت جدیدی در ایران سرکار بیایید، در مورد نوع حکومت بعدی هیچ اتفاق نظر ویا پیش بینی قطعی نمی توان داشت، ولی میتوان با اطمینان گفت که در حکومت بعدی کفه فارسگرایی سنگین تر از کفه شیعه گرایی خواهد بود

    با وجود ذهنیتی که برای حقوق زنان به خیابان می آید ولی شعارهایی دارای فحشهای جنسیتی می دهد، برای جامعه مدنی و مبارزه با ظلم و خشونت به خیابان می آید ولی مامور دستگیر شده را لخت کرده و باتومش را در ماتحتش کرده و می کشد، سخن از آزادی و عدالت میزند و همزمان نهایت تلاش خود را برای منکوب ملیتهای دربند می کند، انتظار ایجاد حکومت دموکراتیک با چنین افرادی، نهایت ساده لوحی است.

    تنها راه نجات مردم آذربایجان، ایجاد حکومت ملی آذربایجان است که به تبع آن سیستم فاشیستی ایران هم فروخواهد ریخت. همه ملیتهای منطقه(حتی فارسها)، تنها در این صورت، ممکن است به حکومتی دموکراتیک و زندگی انسانی دست یابند

    لذا مردم آذربایجان جنوبی باید تنها یک هدف یعنی برقراری حکومت ملی آذربایجان را داشته باشند و در هر فرصتی شعارهای ملی آذربایجان را سر داده، پرچم ملی آذربایجان جنوبی را به احتزاز در بیاورند

    این که جوگیر شده و در هر لحظه ای هدف متفاوت انتخاب بکنیم هیچ نفعی برای ملت آذربایجان جنوبی نخواهد داشت. گفتن حرفهایی مانند “امروز هدف ما سقوط جمهوری اسلامی است، بعد از سقوط جمهوری اسلامی خواسته های ملی خود را مطرح خواهیم کرد” یک انحراف و اشتباه مللی است و باعث خوهد شد که خواسته های حرکت ملی آذربایجان دهها سال عقب بیافتد. حتی با فراهم کردن فرصت آسیمیلاسیون بیشتر، به نسل کشی کامل هویت فرهنگی ترکان آذربایجان و دیگر مناطق ایران منجر خواهد شد

  • رابطه دموکراسی و حقوق ملی اتنیکها – مطالعه موردی فرانسه و آلساس

    دموکراسی یک شیوه حکمرانی است که بر اساس احترام به حقوق و نیازهای فرد-فرد جامعه پایه گذاری شده است. همچنین دموکراسی و حقوق بشر ارزشهای جهانی هستند که عموما همه افراد و حکومتها قلبا و یا حداقل زبانا اعتقاد خود را به آن ابراز می کند. انگیزه این بررسی، تلاش برای یافتن پاسخ این سوال است که آیا در صورت برقراری یک حکومت دموکراتیک در ایران، آذربایجان جنوبی می تواند حقوق ملی خود را به دست بیاورد؟
    قبل از هر چیزی باید یادآوری بکنیم که با توجه به ژئوپولیتیک ایران که کشوری در قلب خاورمیانه، دارای جمعیت 85 ملیونی غیر همگن از ملیتهای مختلف و منابع سرشار انرژی است، هر حکومتی که در ایران سر کار باشد خود را جدا و بی نیاز از خواسته های مردم خواهد دانست و به سمت دیکتاتوری خواهد رفت، لذا امکان برپایی حکومتی دموکراتیک در ایران بسیار کم است. ولی فارغ از این که آیا در چنین کشوری امکان برپایی حکومتی دموکراتیک وجود دارد یا نه، می خواهیم بررسی بکنیم که آیا اگر در ایران یک حکومت دموکرات سر کار بیاید امکان برآورده شدن خواسته های ملی آذربایجان جنوبی وجود دارد یا نه؟
    خواسته های ملی مردم آذربایجان جنوبی به شکلهای مختلف مطرح می شود، کف این خواسته ها رسمی شدم زبان ترکی در ایران است و سقفش استقلال کامل آذربایجان جنوبی و یا اتحاد با آذربایجان شمالی است، خواسته ها بینابینی مانند خودمختاری، فدرالیسم و کنفدرالیسم هم مطرح است
    با توجه به اینکه سازمان ملل بر اساس ایده دولت-ملت تشکیل شده است، کلیه اسناد سازمان ملل درباره حقوق بشر و دموکراسی با این پیشفرض تنظیم شده است که همه شهروندان یک کشور، ملت واحدی هستند. لذا در همه این اسناد، حقوق فردی و شهروندی مد نظر قرار گرفته و در مورد حقوق کولکتیو یا جمعی، خصوصا حقوق ملیتهای مختلف در یک کشور اشاره خاصی نشده است. تنها اشارات قابل استناد، اشاره به حقوق اقلیتها و ملتهای مستعمره ویا اشغال شده است. برای حقوق اقلیتها برخی آزادی های فردی مانند حق آموزش زبان مادری و ترویج و زنده نگه داشتن فرهنگ و سنتهای اقلیتها توصیه شده است که در بیشتر مواقع نیز دولتها را ملزم به ایجاد امکانات برای آن حقوق نکرده است. در مورد ملتهای مستعمره ویا اشغال شده نیز حق تعیین سرنوشت را به رسمیت شناخته است ولی این حق در تعارض با اصل تمامیت ارضی کشورها نیز می باشد. به زبان ساده بر اساس منشور سازمان ملل همانقدر که یک ملیت حق تعیین سرنوشت خود را دارد، به همان اندازه هم دولت حاکم با مطرح کردن اصل تمامیت ارضی حق مقابله و برخورد با ملیتهای استقلال طلب را دارد. تنها راه غلبه بر این پارادکس آن است که ملیتهای تحت ستم با مبارزات و مجادلات مدنی، سیاسی، حقوقی و نظامی بتواند حاکمیت خود را بر سرزمینهای خود مسجل کرده و دولت استعمارگر را مجبور به پذیرش خواستهای خود بکند.

    فرانسه – آلساس، تقابل دموکراسی و حقوق ملی

    برخلاف تصور خیلی از مردم جهان، فرانسه کشوری است با ملیتهای مختلف که از زمان تشکیل کشور فرانسه تا کنون همیشه با حرکتهای هویت طلبانه و استقلال طلبانه مواجه بوده است. دموکراسی فرانسوی نه تنها به هیچ وجه کمکی به پیشبرد اهداف حرکتهای ملی در فرانسه نکرده است، بلکه دستاویزی برای سرکوب و آسیمیلاسیون ملیتهای مختلف فرانسه قرار گرفته است. از جمله ملیتهای مختلف فرانسه که خواهان استقلال از فرانسه می باشند می توان به آلساس، بریتانی، کورسیکا، نورماندی و … اشاره کرد. در ادامه مروری مختصر بر تاریخ منطقه آلساس خواهیم داشت.

    • آلساس به مرکزیت استراسبورگ، منطقه آلمانی زبان در غرب رود راین است که امروزه بخشی از کشور فرانسه است تاریخ و روند آسیمیلاسیون در منطقه آلساس تا حدودی شباهتهای زیادی به تاریخ آذربایجان دارد. همچنین قوانین اساسی مشروطیت و جمهوری اسلامی با الهام از قانون اساسی فرانسه نوشته شده است و احتمالا قانون اساسی پسا جمهوری اسلامی هم در بهترین حالت شبیه قانون اساسی فرانسه خواهد بود
    • در سال 1646 امپراطور هابسبورگ، آلساس شمالی را به مبلغ 1.2 تالر(واحد پول آن زمان) به فرانسه فروخت
    • در سال 1681 لویس جهاردهم بخشهای دیگر سرزمین آلساس از جمله استراسبورگ را اشغال کرد. با این وجود تا سال 1789 آلساس هنوز منطقه ای خود مختار در داخل فرانسه بود و زبان رسمی اش، زبان آلمانی بود.
    • پس از انقلاب فرانسه موقعیت ویژه و خودمختاری آلساس ملغی شد و اکثر بناهای تاریخی و هویتی آلساس با خاک یکسان شد، انقلابیون فرانسه، مقاومت و اعتراضات مردمی در آلساس را به شدت سرکوب کردند و جمع کثیری از مردم بومی آلساس مجبور به مهاجرت به آلمان شدند
    • در زمان ناپائون سرزمینهای بیشتری از آلمان اشغال شده و به عنوان بخشی از الساس به فرانسه الحاق شد
    • پس از جنگ سال 1870 بین پروس و فرانسه، آلساس به آلمان ملحق شد، در جنگ جهانی اول بیش از 380000 سرباز آلساسی در ارتش آلمان خدمت می کردند
    • در پایان جنگ جهانی اول و با شکست آلمان و بر اساس عهدنامه ورسای، آلساس دوباره به فرانسه ملحق شد ولی اینبار فرانسه رسمیت زبان آلمانی در آلساس را ملغی کرد و زبان فرانسوی را به اجبار، زبان رسمی منطقه آلساس کرد
    • در جنگ جهانی دوم باز با اشغال فرانسه توسط آلمان در سال 1939، زبان فرانسوی در آلساس ملغی شد و زبان آلمانی زبان رسمی آلساس شد.
    • در پایان جنگ جهانی اول و با شکست آلمان در سال 1944، مجددا آلساس به فرانسه الحاق شد و دوباره زبان فرانسوی در آلساس رسمی شد و پس از آن سیاست آسیمیلاسیون فرانسه در آلساس شدت بسیار بیشتری به خود گرفت به نحوی که امروزه اگر به لیتراتور فرانسوی زبان نگاه بکنید هزاران مقاله و کتاب وجود دارد که با هدف اسیمیلاسیون مردم آلساس نوشته شده است و در همه آنها می خواهند ثابت کنند که مردم آلساس از نژاد فرانسوی هستند و زبانشان هم آلمانی نیست و زبان آلساسی تنها شباهتهایی با زبان آلمانی دارد. همانند همان سیاستی که در ایران بر علیه ترکهای آذربایجان انجام می شود.
    • در سال 2016 دولت فرانسه رسما نام آلساس را هم حذف کرد. بدین صورت که، مناطقی که از نظر اداری و رسمی با نامهای آلساس، لوراین، شامپاین و آردنه نامیده می شدند را باهم ادغام کرد و یک منطقه جدید به نامه Grand Est ایجاد کرد تا هم مردم آلمانی آلساس در منطقه خود در اقلیت باشند و هم نام آلساس برای همیشه از تاریخ حذف شود


    درسهایی که می توان از تاریخ آلساس در فرانسه گرفت؟

    • صرف نظر از شیوی حکمرانی در فرانسه، همه حکومتهای فرانسه نه تنها قدمی از هژمونی خود بر آلساس عقب نکشیده اند بلکه روز به روز بر تحکیم هژمونی مرکز در آلساس و آسیمیلاسیون مردم آلساس افزوده اند
    • دموکراسی ممتاز و الگوی فرانسه، نه تنها کمکی به حرکتهای ملی گرایانه و حقوق ملی اتنیکهای فرانسه نکرده است بلکه دستاویزی برای سرکوب و آسیمیلاسیون بیشتر این اتنیکها بوده است


    نتیجه گیری و نکات نهایی


    هیچ دولتی فارغ از شیوه حکمرانی(دموکراسی، مونوکراسی، تئوکراسی و …) راضی به تقسیم هژمونی خود بر تمام ویا بخشی از سرزمینهای تحت تسلط خود نمی شود. یک دولت، تنها زمانی از هژمونی خود بر بخشی از سرزمینش دست می کشد که بقای دولتش در خطر باشد و به خاطر بقای خود مجبور به پذیرش آن شود. لذا :
    1- دموکراتیک یا استبدادی بودن حکومت ایران تاثیری در رسیدن به خواسته های ملی و حکومت ملی در آذربایجان جنوبی ندارد.
    2- تنها راه برقراری حکومت ملی آذربایجان حنوبی مجادله مستمر مدنی، سیاسی، حقوقی و در صورت لزوم نظامی برای برقراری حاکمیت در آذربایجان جنوبی و کسب مشروعیت بین المللی و عمومی است
    3- حاکمیت ایران، زمانی حکومت ملی آذربایجان جنوبی را به رسمیت می شناسد که چاره ای جز آن نداشته باشد و در صورت عدم پذیرش آن کلیت و تمامیت ایران به خطر بیافتد. برای رسیدن به چنین موقعیتی، همزمان با قدرت گیری حرکت ملی آذربایجان باید تا حد ممکن به تضعیف ویا متلاشی کردن حاکمیت ایران پرداخت.
    4- بهترین استراتژی برای تضعیف و محو حاکمیت ایران ایجاد راهپیمایی ها و اغتشاشات در ایران است. برای این منظور حرکت ملی آذربایجان باید از هر فرصتی برای راهپیمایی و حضور خیابانی پشتیبانی بکند، همچنین با هماهنگی و یا تحریک دیگر مردمان جغرافیای ایران به برپایی آشوبها و اغتشاشات در دیگر نقاط ایران کمک بکند.
    5- دموکراسی یک ارزش جهانی است و طبیعی است که هر انسان آذربایجانی، دموکراسی را در خود درونی کرده و طالب حکومتی دموکراتیک برای خود باشد. تلاش جهت دموکراتیزه کردن حکومت و دولتی که متعلق به ما نیست، تلاشی بی فایده است که هیچ نفعی برای ملت آذربایجان ندارد. لذا همه کسانی که طالب دموکراسی و حقوق بشر هستند در اولویت نخست باید برای برپایی حکومت ملی در آذربایجان تلاش بکنند و همراه با آن دقت بکنند که پروسه برقراری حکومت ملی و پس از آن، به صورت دموکراتیک باشد و مطالبات خود را در این جهت مدیریت بکنند
    6- با توجه به این که هدف حرکت ملی آذربایجان، برپایی حکومت ملی در آذربایجان است و تضعیف یا متلاشی کردن دولتمداری ایران، تنها یک استراتژی برای رسیدن به هدف مورد نظر است، باید دقت کنیم که در امواج تظاهرات و انقلابی گری هدف خود را گم نکنیم. برخی از دوستان و همراهان حرکت ملی، در میانه تظاهرات جو گیر شده و هدف خود را سرنگونی جمهوری اسلامی و روی کار آوردن حکومتی دموکراتیک در ایران اعلام می کنند. در حالی که اگر در ایران انقلابی شود و قبل از برپایی حکومت ملی در آذربایجان جنوبی، حکومتی جدید و انقلابی از هر نوعش در ایران سر کار بیایید مطالبات مللی آذربایجان سالها عقب خواهد افتاد زیرا تجربه تاریخی نشان داده است که حکومتهای برآمده از انقلابها، همیشه قویترین حکومتها بوده اند و پشتوانه عظیمی از حمایت مردمی پیدا کرده اند، چنین حکومتهایی فارغ از دموکراتیک بودن ویا نبودنشان به هیچ وجه راضی به تقسم هژمونی خود نشده و به سرکوب شدید هر حرکت ملی خواهند پرداخت.
    7- دوستانی که خواهان رسمی شدن زبان ترکی، خودمختاری، فدرالیسم یا کنفدرالیسم در ایران هستند هم باید توجه بکنند که این حقوق باید در میز مذاکره و هنگام تدوین قانون اساسی برای ایران گرفته شود. در آن زمان مرکز گرایان به راحتی چنین درخواستهایی را قبول نخواهند کرده و همانند هر دولتمداری حاضر به تقسیم هزمونی خود بر ایران یا بخشی از آن نخواهند شد. تنها زمانی حاضر به پذیرش آن خواهند شد که حکومت ملی دیفاکتو در تبریز وجود داشته باشد و برای جلوگیری از اعلان استقلال آذربایجان جنوبی ممکن است که خواسته های حداقلی مانند رسمی شدن ترکی ویا فدرالیسم را قبول بکنند. لذا حتی کسانی که خواسته های حداقلی دارند هم باید توجه بکنند که تنها راه رسیدن به آن خواسته ها، برپایی حکومت ملی در آذربایجان جنوبی، قبل از به ثمر رسیدن انقلاب در ایران است

  • توطعه برگزاری انتخابات شورای شهر ارومیه به صورت الکترونیکی

    1- انتخابات در ایران هیچ وقت دموکراتیک نبوده و همیشه حکومت سعی کرده است که با مهندسی انتخابات، هم مشارکت حداکثری را فراهم بکند و هم افراد وفادار به خود را برگزیند
    2- در استان آذربایجان غربی، حکومت با همدستی گروههای تروریستی همیشه سعی کرده است که انتخابات را به نفع گروههای تروریستی مهندسی بکند که با حضور آگاهانه مردم، عموما با شکست مواجه شده است
    3- در انتخابات پیش رو اعلام شده است که انتخابات شورای شهر در ارومیه به صورت الکترونیکی خواهد بود و به جای آرای کاغذی و صندوق رای، ارا در کیوسک کامپیوترهای مرموطه وارد خواهد شد
    4- تجربه انتخابات الکترونیکی در دنیا بسیار کم است، عموما در دنیا شمارش اتوماتیک آرا را به عنوان انتخابات الکترونیکی مطرح می کنند ولی به ندرت به جای صندوق رای و ارای کاغذی از کامپیوتر و محیط مجازی استفاده می شود
    5- به نظر می رسد حکومت می خواهد در این انتخابات به هر نحو ممکن شهر ارومیه را به دست تروریستها بسپارد و انتخابات الکترونیکی تنها حربه ای است که با توسل به آن می خواهد به تقلب گسترده در انتخابات دست بزند
    6- در مناطقی مانند آذربایجان غربی که گروههای تروریست به دنبال شعله ور کردن اختلافات اتنیکی و سوئ استفاده از آن جهت تسلط به شهر ارومیه و استفاده از امکانات و رانتهای شهرداری برای قدرت گیری بیشتر هستند انتخابات باید شفاف و بدون شائبه برگذار شود و انتخابات الکترونیکی می تواند به شکافهای اتنیکی بیشتر و تسلط تروریستها بر جان و مال مردم منجر بشود
    7- استانداری انتصابی استان آذربایجان غربی و متولیان برگذاری انتخابات الکترونیکی تماما از اتنیک منتسب به گروههای تروریستی هستند و هر نوع امکانات دستکاری در ارا و نتایج انتخابات را دارند. لذا نتایج چنین انتخاباتی از قبل معلوم است و به عنوان عضوی از مردم ارومیه این دسیسه را محکوم کرده از همشهریان خود می خواهم که به صورت جدی اعتراض خود را به این روند اعلام بکنند و استانداری را مجبور به عقب نشینی از این تصمیم و برگذاری انتخابات به صورت شفاف و برگ رای بنمایند

  • چند سوال از کسانی که مروج ایران تورکلری ویا فدرالیسم هستند

    1- اگر کسی بگوید “محمد امین رسولزاده اشتباه کرد که در راه استقلال آذربایجان مبارزه کرد زیرا چیزی به اسم ترک آذربایجان وجود ندارد و آنها ترکهای روسیه هستند، همچنین در همه جای روسیه ترکها زندگی می کنند و روسیه یک دولت ترکی است. استقلال آذربایجان خیانت به ترکها بود، ترکهای آذربایجان باید با دیگر ترکهای روسیه متحد می شدند و روسه را یک دولت ترکی می کردند” در مورد این فرد چه فکر میکنید و چه جوابی به وی می دهید؟
    2- اگر کسی بگوید “آتا تورک اشتباه کرد که در راه ایجاد کشور ترکیه مبارزه کرد زیرا در همه جای امپراطوری عثمانی(آفریقا، خاورمیانه، بالکان، قفقاز) ترکها زندگی می کنند. کورتولوش ساواشی و ایجاد کشور ترکیه خیانت به ترکها بود، ترکهای آناطولی باید با دیگر ترکهای جهان متحد می شدند و یک دولت ترکی بزرگ ایجاد می کردند” در مورد این فرد چه فکر میکنید و چه جوابی به وی می دهید؟
    3- اگر کسی بگوید ” الجزایری ها اشتباه کردند که با فرانسه جنگیدند و استقلالشان را کسب کردند زیرا ملتی به اسم ملت الجزایر وجود ندارد، آنها متعلق به ملت بزرگ عرب هستند و در همه مستعمرات فرانسه حتی خود فرانسه عربها زندگی می کنند آنها باید با دیگر عربها متحد شده و فرانسه را یک کشور عربی می کردند استقلال الجزایر خیانت به ملت عرب بود” در مورد این فرد چه فکر میکنید و چه جوابی به وی می دهید؟
    4- اگر کسی بگوید ” مردم ترکستان شرقی(دوغو تورکیستان) اشتباه می کنند که بر علیه دولت چین مبارزه می کنند زیرا آنها ترکهای چین هستند و در همه جای چین هم ترکها زندگی می کنند در ضمن ترکها صدها سال بر چین حکمرانی کرده اند، ترکهای دوغو تورکیستان باید با دیگر ترکهای چین متحد شده. چین را یک کشور ترکی بکنند، استقلال دوغو تورکیستان خیانت به همه ترکهای چین است” در مورد این فرد چه فکر میکنید و چه جوابی به وی می دهید؟
    5- اگر کسی بگوید ” مردم آذربایجان جنوبی اشتباه می کنند که برای استقلال و حق تعیین سرنوشتشان بر علیه دولت ایران مبارزه می کنند زیرا ملتی به اسم ملت آذربایجان وجود ندارد آنها متعلق به ملت ترکهای ایران هستند، در همه جای ایران ترکها زندگی میکنند همچنین ایران صدها سال تحت حاکمیت ترکها بوده است، ترکهای ایران(ایران تورکلری) باید با هم متحد شده و کل ایران را یک کشور ترکی بکنند، استقلال ترکهای آذربایجان خیانت به ترکهای ایران و همه ترکهای جهان است” در مورد این فرد چه فکر میکنید و چه جوابی به وی می دهید؟

  • پارتیزانهای فیسبوکی

    اخیرا برای سرکوب مبارزات مقدس ترکهای آذربایجان جنوبی و برای گسست ارتباطشان با دنیای ترک، پارتیزانهای فیسبوکی رژیم به صحنه آمده اند، با نگاه به صفحات این پارتیزانها متوجه می شوید که غیر از افترا و تحقیر دولتهای ترکیه و آذربایجان شمالی مطلب دیگری در صفحه شان وجود ندارد. هیچ نقدی در مورد رژیم فاشیست ایران ننوشته اند حتی در مورد شهرداری ویا استانداری شهر محل اقامت خود نیز هیچ نقد و یا نظری ندارند ولی دهها مقاله و مطلب بر علیه ترکیه و جمهوری آذربایجان شمالی تولید کرده اند. اکثر این مطالب با هدف مایوس کردن ترکهای آذربایجان جنوبی از دنیای ترک و ایجاد دشمنی با آنها نوشته شده است. هدف من تطهیر این دولتها نیست زیرا من هم به بسیاری از سیاستهای آن دولتها انتقاد دارم ولی هر منتقدی باید قبل از انتقاد باید حداقل سوالهای زیر را از خود بپرسد:
    آیا در جغرافیای آوراسیا کشورهایی دموکرات تر از ترکیه و آذربایجان شمالی وجود دارد؟
    آیا در جغرافیای آوراسیا کشورهایی وجود دارد که بیشتر از ترکیه و آذربایجان شمالی به منافع ملی مردم خود اهمیت بدهد؟
    یک نمونه بهتر از آنها می توانید مثال بزنید؟
    چرا در منطقه ای که دیکتاتورترین دولتهای دنیا مانند ایران، سوریه، اردن، ارمنستان، روسیه، مصر، عربستان و … وجود دارد فقط به نقد ترکیه و آذربایجان شمالی می پردازید؟
    دلیل و نتیجه این انتقادها چیست؟

  • FACEBOOK PARTİZANLARI

    bu günlerde Güney Azerbaycan Türklerinin qutsal savaşını ezmek ve onları Türk Dünyasından qoparmak için, bir sürü facebook partizanları ortaya çıxmış, sayfalarına baxıram, Quzey Azerbaycan ve Türkiye devletlerini eleştirme ve aşağılamaqdan başqa hiç bişey yoxdur,
    İran faşist devletine hiç eleştirileri yoxdur, hatta yaşadığı şehirin belediyesi veya valisine bile hiç bir eleştirisi olmayan birileri, bir anda Türkiye ve Quzey Azerbaycan’a qarşı onlarca meqale üretmişler, bu yazıların bir çoğu Güney Azerbaycan Türklerinde Türk dünyasına qarşı umutsuzluk ve düşmanlık yaratmak amacı ile yazılmış, amacım o devletleri ağa çıxarmak değil, menim de bir çox politikalarına eleştirilerim var, ama bu yazıları yazanlar önce bu soruya cevap vermelidirler:
    Avrasya coğrafiyasında Türkiye ve Quzey Azerbaycan’dan daha demokratik ve xalqının çıxarlarını daha çox qoruyan başqa bir devlet veya örnek varmı?
    neden İran, suriye, ürdün, ermenistan rusya, mısır ve … gibi dünyanın en diktator devletleri olduğu bölgede sadece bu 2 develtei eleştirirsiniz?
    bu eleştirilerin amacı ve sonucu nedir?

  • چرا ایران از عملیات باریش پیناری ناراحت است؟

    عملیات باریش پیناری در مسافت 120 کیلومتر از مرزهای سوریه در حال اجراست در این مسافت هیچ شهر کرد نشین وجود ندارد تنها 2 شهر عرب نشین راس العین و تل ابیض در آن منطقه است که تحت اشغال تروریستهای پ ک ک و آمریکاست، همیشه تکیه کلام ایران حل مشکلات منطقه به دست کشورهای خود منطقه بوده است، اکنون که آمریکا عقب نشینی کرده و ترکیه هم درحال آزادسازی این شهرهای عرب نشین از دست تروریستها و زمینه سازی برای بازگشت آوارگان است (خود رژیم اسد نیز نه قصد آزاد سازی این مناطق را دارد و نه توانش را)، چرا رژیم ایران همگام با اپوزیسیون فارسگرا، مخالف این عملیات هستند؟ آیا غیر از ترک ستیزی و دشمنی با ترک در هر زمان و در هر مکان، معنای دیگری می توان برای آن پیدا کرد؟ آیا غیر از حافظ منافع آمریکا و طرح خاورمیانه بزرگ بودن تفسیر دیگری می توان برای این مخالفت پیدا کرد؟

  • برای حمایت از خیزشهای اخیر سکوت می کنیم

    مدتی است که در استانهای مختلف ایران، خصوصا مناطق فارس نشین کشور اعتراضات خیابانی در جریان است این اعتراضات عموما به بهانه گرانی و تورم صورت می گیرد. همانند دیگر اعتراضات چند سال اخیر، آذربایجان به این اعتراضات نپیوسه است در این میان آنچه که هنوز مایه تعجب است، عدم درک برخی از روشنفکران و معترضین از رفتار آذربایجان و تلاش بیهوده برای کشاندن مردم آذربایجان به میدان اعتراضات است، بیهوده بودن این تلاش و انتظار به دو دلیل است؟

    1- مردم آذربایجان حداقل در تفکر و رفتار به استقلال فکری رسیده اند و با وجود آنکه رسما بخشی از ایران هستند ولی از نظر فکری راه خود را از جریانها و گروههای سراسری تمامیتخواه جدا کرده اند، حتی در شهرهای ترک نشین این جمله که “ به ما چه؟ حکومت فارسهاست خواستن به زیر می کشند نخواستن ادامه میدن” زیاد شنیده می شود

    2- پیوستن آذربایجان به خیزشهای اخیر خواست حکومت است و باعث انحراف اعتراضات و بهانه ای برای سرکوب و اتمام اعتراضات خواهد شد

    در مورد بند اول نیازی به بحث و توضیح بیشتر نمی بینم زیرا عدم همراهی آذربایجان در انتخابات و اعتراضات 10 سال اخیر با دیگر بخشهای ایران خصوصا با بخشهای مرکزی و فارش نشین، استقلال فکری آذربایجان را ثابت می کند و نیاز به توضیح اضافه در این مقال نیست

    حکومت ایران پس از خروج ترامپ از برجام باید جام زهر دیگری بنوشد و چاره ای جز تسلیم تمام و کمال در مقابل خواسته های آمریکا ندارد و برای عملی شدن آن هم نیاز به دشمنی غیر از آمریکا دارد تا بتواند هم همبستگی داخلی ایجاد بکند و همه تسلیم خواسته های آمریکا شدن را حداقل برای عمال و دستپرورده های خود توجیه بکند، بهترین گزینه برای این منظور کشاندن مردم آذربایجان به خیابانها است زیرا می داند که مردم آذربایجان اگر به خیابان بیایند به خاطر مخالفت با حکومت ویا جریان خاصی نه خواهند آمد و به هر حال شعار های استلال طلبانه در جهت حق تعیین سرنوشت آذربایجان خواهند داد و همین عامل بهانه ای خواهد بود که حکومت نوای ای ایران سر دهد و با بزرگنمایی رسانه ای، کشور را در حال فروپاشی نشان دهد و همه معترضین فعلی، اپوزیسیون و جناحهای مخالف داخلی را برای همبستگی و حفظ کشور اقناع کرده، تسلیم در برابر امریکا را توجیه نماید و با سرکوب خشن آذربایحان، دوام رژیم را برای سالهای دیگر تضمین بکند/ برای این منظور رژیم تلاشی دوسویه دارد از یک طرف در سایتها و کانالهای به ظاهر مخالف رژیم با قربان صدقه رفتن از مردم آذربایجان می خواهد که به این خیزشها بپیوندند و از طرف دیگر با دعوت از عناصر منفور و ضد ترک مانند جواد طباطبایی برای سخنرانی در سالگرد مشروطه، می خواهند اعتراضات آذربایجان را به سمت شعارهای استقلال طلبانه بکشانند تا به هدفی که در بالا بدان اشاره شد دست یابند

    به نظر من مردم آذربایجان برای حمایت از خیزشهای اخیر در مناطق فارس نشین و همچنین مقابله با توطعه های حکومت، باید اولا با تجمع اعتراضی در هر صورت مانع از سخنرانی فرد مذکور در تبریز شوند، ثانیا اعتراض خود را فقط به همین گزینه محدود کرده و شعارها فقط در مخالفت با حضور عنصر ضد ترک باشد و پس از حصول نتیجه هم خیابانها را ترک کنند و از انحراف اعتراضات توسط عوامل نفوذی جلو گیری بکنند. این تنها راه کمک به خیزشهای اخیر در آذربایجان و خنثی کردن دسیسه های خکومت بر علیه مردم آذربایجان می باشد

    آلپر آتاسی

    مرداد 1397

    Bu yazı 04.08.2018 tarihinde “Alper Atası” takma ad ile iranglobal sitesinde yayınlanmıştır

  • عذرخواهی از مردگان 600 سال پیش

    بیانیه های عذرخواهی مسئولین مختلف در مورد برنامه فیتیله به همان اندازه برنامه فتیله، شنیع و موهن هستند، زیرا در تمام بیانیه ها از آذری زبانها عذرخواهی می کنند. طبق گفته تمام کتابهای تاریخی فارسی، زبان آذری زبانی است که ظاهرا 500-600 سال قبل در بخشهایی از آذربایجان به آن زبان صحبت می کردند. یعنی به خاطر توهینی که امروزه بر ترکان کرده اند از مرده گان 600 سال پیش عذر خواهی می کنند
    انتظار ما این است که حداقل رئیس صدا و سیما عذر خواهی بکند و در متن عذرخواهی صراحتا از ترکهای ایران عذرخواهی بکند نه مردگان 600 سال پیش.
    عذرخواهی هر مقام پایین تر از رویس صدا و سیما و به کار بردن هر اصطلاح دیگر غیر از “ترکهای ایران” پذیرفتنی نیست
    ما آذری، آذری زبان و یا ترک زبان نیستیم ما ترکان آذربایجان و ایران هستیم و اگر میخواهید عذرخواهی بکنید از ترکان ایران و یا ترکان آذربایجان عذرخواهی بکنید

  • چرا به این یکی گیر دادین؟

    از نظر من با توجه به این که بخش کثیری از مردم ایران ترک هستند، نمایش زبان آنها در رسانه های مختلف هم طبیعی است، البته منظور من زبان ترکی است نه لحجه ترکی زبان فارس.

    یعنی وقتی می خواهند وجود ترکها را در داستان نشان دهند باید دیالوگ به زبان ترکی ولی با زیر نویس فارسی پخش بکنند/ مثلا در فیلمهای متعددی در مورد ارمنی ها جنین می کنند و هیچ وقت یک ارمنی را درحال صحبت کردن به زبان فارسی(با لحجه ارمنی) نشان نمی دهند

    گفته می شود در ایران افراد زیادی هستند که در جامعه به زبان فارسی و با لحجه ترکی حرف می زنند، و فیلمسازها هم می خواهند آن را نشان بدهند، آنهم قبول ولی:

    1- همه ما می دانیم که فقط افراد با مشاغل پایین با لحجه ترکی حرف نمی زنند و مطمعنا هر کسی دکتر، مهندس و استاد دانشگاههای زیادی می شناسد که به لحجه ترکی حرف می زنند، چرا در فیلمهای ایران هیچوقت یک مدیر یا دکتر و … با لحجه ترکی نشان داده نمی شود

    2- چرا این افراد در درون خانواده خود نیز در حال صحبت کردن به زبان فارسی ولی با لحجه ترکی نشان داده می شوند.

    یعنی اولا می خواهند وجود زبان ترکی را انکار می کنند، ثانیا می خواهند ترکی را به عنوان لحجه ای از فارسی که در بین اقشار پایین جامعه رواج دارد نشان بدهند.

    حال همه موارد فوق سالهاست که جریان دارد چرا به فتیله این همه اعتراض می شود؟ زیرا عامدانه بودن آن کاملا آشکار است و به نظر می رسد می خواهند جوابیه ای بر علیه رشد هویت خواهی مردم آذربایجان و به ذهن کودکان این ملت تزریق بکنند

    می خواهند بگویند کسانی که وضع موجود را نمی پسندند و به آن اعتراض می کنند ایراد از خودشان است و زبان آنها متعفن و کثیف است و به خاطر نا آگاهی و جهالت خودشان است که این کثافت در آنها است و برای رهایی از آن باید به جای اعتراض و یا جدایی، زبان خود را تمیز بکنند(احتمالا با زبان شیرین فارسی) یعنی اعتراض فقط به وجود لحجه ترکی نیست، اعتراض به سناریویی است که در متن داستان وجود دارد، هوشمندانه نوشته شده است و احتمال سهوی بودن آن صفر است